بر شانه های زخمی
آن تابوت بلوط
***
با حنجره ای بوسعت آسمان
تا خواند
همه پرندگان مهاجم
کوچیدند از مزارع برنج
و باغ نارنج گل شگفتی شد
***
در مقابله چشمی که تمایل خفتن داشت
ماشه جرات چکیدن نمی کرد
و انگشت،
هراسیده می ماند .
***
با گل سرخ انگشتان
بر شانه های زخمی
روان می رود
این تابوت بلوت.